سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

یه لیست بلند از ناراحتی های کوچیک دارم حتی تو خلوتم هم از گوشه ذهنم درش نمیارم نگاهی بش بندازم ولی گاهی یه چیزای کوچیک خیلی خیلی خیلی کوچیک پیش میاد و انگار همه اون بار سنگین ناراحتی میاد رو قلبم سنگین میشه

با اینکه من آدم فراموشکار و کم تمرکزی هستم ولی اون سنگینی منو تا عمق دیدن تنهاییی خودم فرو میبره.... 

من تنها هستم واقعا...در به دوش کشیدن این بار تنها هستم

نمیتونم در مورد اینجور چیزا حرف بزنم... 

حتی باخودم

این حس تنهایی بدی بهم میده ...


نظر

وای خدا فک کنم یکیشون طبقه بالایی خونه ما زندگی میکنه؟؟

از چند دیقه پیش آروم آروم شرو کرد به خوندن و گرم کردن صدا و الان چند دیقهس که داره حالی اساسی به ساکنین میده نمیدونم انگار پیانو میزنه و سنتی میخونه وووووووی

هر کی هستی دمت گرررررررم روح ما رو نوازش کردی بااین صدا و موسیقی

بسی خوشالم اومدی تو این ساختمون

بمون همینجا و با ما پیر شو

یا اگه یه درصد ما رفتیم شمام با ما بیا که دور هم پیر شیم

خیلی فاز میده

مخصوصا عصرا هم اگه بتونی یه برنامه بریزی بخونی هر روز دم عصر...من با نوشیدنیه گرمم بشینم دم پنجره و جون بگیرمممممم

الانم داره نوت های بالا رو میخونه

وای خدا ممنونم این خیلی خوشبختیه خیییییلی


نظر

داریم میریم از توحیاط رد میشیم که آفتابه

چشماشو میبنده میگه دستمو بگیر بعد که سایه شد چشاشو باز میکنه میگه خدای مهربون مرسی که اینقد مهربونی اینقد مهربونی برای ما کافی نیس بیشتر به ما مهربونی کن!!!!

چلوندنش دیگه جواب نمیده قورتش بدم راحت شم دیگه

دیروز که از سر کار یه راس رفتم دنبالش مهد تو پارکینگ و دم آسانسور و تو آسانسور هزار تا کار کرده که یه دونش واسه در آوردن جیغ من کافی بوده بعد میگم بش من اصن دیگه بت هیچی نمیگم هر بار از کار صاف میام دنبالت تو ازینکارا میکنی میگه آخه اگه نیای تا موقع اومدن بابا مهد ما تعطیل میشه دیگه ... بعد که اومدیم تو خونه میگه خونه ما خونه مهربونیه من کارم اشتباه بود نباید ناراحتت میکردم هزار تا بوس...

گاهی که میگه من میرم لپتاپ ببینم و من مخالفت میکنم میگه ولی من دیگه دارم میرم من رفتم ببینم 

 


نظر

سلام علیکومتون باشه 

به و به و به 

با اینکه هنوز کلا به 400 هم عادت نکرده بودیم زندگی داره ما رو بدجوری به فنای گذر زمان می ده و اصن صبر نمیکنه که حتی ما به گفتن شماره سالها عادت کنیم بعد بگذره بره بعدی دمش گرم

کی 400 شد کی شد 401 کی شد 402 که الان شده 403؟؟؟

چشه اصن؟

یکی این چارصدو بگیره بدجوری داره چارنعل می تازونه ها

الان جلوشو نگیرین یهو میپره چارصد و ده و بعد بیست و بعدش یهو میپره چارصدو پنجا معلومم نیس ماها باشیم نباشیم کجا باشیم...

خلاصه گفته باشم نگین نگفته بودی!!!!

در هر حال 403 تون موبارک

سال پر نشاط و پر پول و پر از اتفاقای خوب کنار عزیزانتون با سلامتی بگذرونین

آدم بهتری باشیم همگی انشالا

عاقا زشته بگم من با عید ماه رمضونی هم حال میکنم؟

به هر حال بدانید و آگاه باشید که من ماه رمضون رو عاشقشم 

امیدوارم آخرین ماه رمضون عمرم نباشه و برای هیچ کدومتون هم آخری نباشه و برا هیچ کدوم از عزیزانم و عزیزانتون هم آخری نباشه

بریم سراغ تعریفی جات

خوب تعطیلات خانوادگی ما از غروب 28 شرو شد

چمدونا رو بستوندیم و کله سحر زدیم به دل جاده با ساندویچ های کوچولوی سوسیس و رفتیم و رفتیم و رفتیم تا به شهر همسرجان رسیدیم و بسی دو هم بودنا و عید دیدنون ها خوش گذشت

تلفات هم داشتیم یک بیمار در آخرین روز در گذشت و یه نفر هم فک میکردیم بیماری خوش خیمی داشته باشه که به نظر این طور نیاد 

برای اون در گذشته آمرزش و برا اون یکی و همه بیماران سلامتی آرزو می کنم به حرمت همین روزا که قشنگ ترین روزای سال با هم گره خورده 

خدایا جان تا ما رو نیامرزیدوندی از این دنیا نبر لطفا با تشکرات از حسن توجه شما به این نکته مهم

کلی هم خرید کردیم با اجازتون کل خونه مادر شوهر هم جارو کردیم با خودمون آوردیم با اجازتون 

باعث خجالت واقعا

کلی هم شیرینی جات خونگی و مغازه ای و زولبیا بامیه ای و هر چی فک کنین تپل کنندگی حاد داشت زدیم اونم نه دونه دونه ...شمارگانش از دستم خارجه

خدایا جان بزرگترها رو حفظ کن برامون سایه شون رو مستدام کن و در خونه هاشون همیشه باز باشه و چراغش پر نور باشه 

دلم برا مامانم اینا هم تنگولیده شده 

کی بشه بریم بشون سر بزنیم رو نمیدونم باشد که نزدیک باشه 

خدایاجان امسال رو شل کن به همه مردم دنیا اصن چه این دنیا چه اون دنیا

با همه از سر لطف و فضلت و نه از روی عدلت معاشرت کن لطفا

دقت میکنید که همش نن جونه درونم داره دعا میکنه 

پا درد هم داره بنده خدا 

برا سلامتی ننه جون درونم دعا بفرمایید 

لباس عافیت بپوشانه به تنش خدای مهربونم ایشالا

نباتم سال کاریه جدید رو شرو کرد امروز

رفته مهد امیدوارم ادامه دار باشه دبه نکنه نمیرم نمیرم بازی در بیاره خخخخ

دیروز که خونه موند سر ظهری سیم پیچاش قاطی کرده بود که سریع ممانعت کردم از اتصالیش خخخخ

عصرم وختی همسرجان می رسید لباساشو پوشیدم بره خورده ریز بخرن با همسر جان کله ش هوا بخوره همسر جانو وختی میرسه نخوره خخخخ

عملیات نسبتا خوب پیش رف و دیروز بخیر گذشت با امید به اینکه امروزم ختم بخیر بشه 

بعد از اینهمه روز تعطیلات طول میکشه به تنظیمات روزمرگی بر گردیم برا هر سه تامون

باید با احتیاط برانیم به قول مامانم

روز بهاری تون آفتابی و پر از جوونه های شادان و ابرای پف پفی