سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

سلام سلام قشنگا

اوووووووووووووف چن قده حرف دارمممممم من

اصن نمیدونم از کجا سخن آغاز نومایم

خخخخ اول یه چیزی بگم دور هم شادان شیم

نبات جان!!!!! پوزش منو بپذیر قشنگم!!!

مچ وی رو وخت آغاز کثیف کار پوشکی گرفتم( گلاب به روتون همگی) همش میگف مامان جون بخواب شما خخخخ !!!!! بش میگم اگه بگی و بیای بریم تو دسشویی استیکر جایزه میگیری ها میگف نه شما بخواب خخخخ وای الانم از کارش پخش زمین میشم

خلاصه دیدم کثیف شده پوشکش گفتم بدو بیا بریم بشوریمت و جل الخالق که خیلی موتوشخص اومد در حموم و عروسکشم گذاشت دم در بش گف زود میام تازه گفتم شلوارکتو خودت در بیار در آورد !!! اینا معجزست ها اصن یه وصی با زاری باید ببریمش آخه

خلاصه شاخای من دونه دونه در اومدن و در دلم مشغول بشکن زدن بودم پوشک وی رو باز کردم اونم بدون هیچ مقاومتی!!!!مگه داریم اصن؟ اومدم بشورمش که؟؟؟؟؟؟؟ همه این حال و حول ها یه جا از دماغم بیرون اومد و پتکی به سرم خورد 

دریغ از یه قطره آب؟؟؟؟ حتی یه قطره 

خدای من

گاد به فنا رفتم

گفتم دیدی هیچ چی بی حکمت نیس

اون همه انعطاف نی نی جان باید یه جایی از دماغم در میومد 

اومدم کتری و کتری برقی رو چک کردم و تف به کدبانوگری خود و شانسم فرستادم و برگشتم تو حموم

یه کمی با دسمال کاغذی تمیز کاری کردم اومدم گذاشتم رو تشک تعویض دیدم نه جواب نمیده دوباره رفتم یه بسته دسمال مرطوب آوردم پاکش کنم دیدم اصن زورم نمیرسه درشو وا کنم آخه باز نکرده بودمش تا حالا

دوباره پریدم از تو کیفش یه بسته دسمال که از قبل زیاد استفاده میکردمو درش باز بود آوردم

درشو چسب 5 سانتی زده بودم پدر جدم در اومد بازش کردم آخ که همشون خشک شده بودن تف به این شانس

پریدم از ته کتری برقی دو قطره اب ریختم رو دسمالا و پروسه رو به پایان بردم

آه گاد گاد گاد جان کجاییییییی؟؟؟؟؟

چن دقیقه بعد همسر جان زنگ زد!!!!! گف زنگ زدم بگم آب قطعه ها!!!!!!! عاقا جان گاد جان دو سوت زودتر خبر میشدم اینقد زجر نمیکشیدم

به همسر جان میگم آره فهمیدم در بدترین شرایط ممکن میگه چطوری ؟ گفتم نباتو برده بودم بشورممممممممممم 

اینم شانس ما

تا رونمایی دیگری از شانسم بدرود