• وبلاگ : زندگي مشترك من با طعم شكلات
  • يادداشت : تاب تاب عباسي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + الي 
    اي جاااااان جوجو راه ميره??جوجوي منم از روز تولدش از خودم و مبل ميگيره بلند ميشه يه کم راه ميره دلم عش ميره براش??
    پاسخ

    اره اينقده با مزه راه ميره. سرعتش ناخواسته کم و زياد ميشه دستا شو ميگيره بالا سرش گاهي هم جيغ خوشالي ميزنه از سرعت بالا خخخعزيزم به به گل پسر محدوده امپرتطوريش رو داره بزرگتر ميکنه پس .کم کم آماده باش از مبلا ميکشه خودشو بالا اينقده باحال ميشه که نگو حالا حالا ها جا داره براش غش و ضعف کني خخخخ. من که دلم غش ميره هر روز براش ياد قديماش ميفتم به همسر جان ميگم ببين چه زود گذشت انگار ديروز بود فسقلي بود اللن زور هم ميگه بهمون ناقلا
    + پيشاگ 

    من تابستونو براي روزاي بلندش دوس دارم اما گرماشو دوس ندارم و خوب حالم بد ميشه زياد تو گرما بمونم

    يادش بخير سالاي قبل تابستونا ما هر جمعه صبونه ميرفتيم بيرون تو دل طبيعت الان جرات نميکنم

    به قول پاچه خوار بود ميگفت اي آلبالو اي اشپز اي کدبانو اي سحرخيز



    پاسخ

    من عاشق روزاي بلندمعاشق افتاب عاشق هواي روشن ولي گرما يه کم منم حساسم گاهي وختا بيخودي عين بچه لوسا گرما زده ميشم يهويي ها مثلا الان خوبم دارم حرف ميزنم ميگم ميخندم يهو اصن خاموش ميشم خخخخ بايد بيان به حال بيارنم در اين يني.و اما من يک عدد کدبانوي بسيار خفنم اخه ديدم 4 شنبه اي که تعطبل بود ما اصن نه صبونه درس حسابي خورديم نه ناهار خورديم شامم فقط يه کم سوپ داشتيم گرم کرديم خورديم وجدونم برا سلامتيمون تير کشيد آشپزي ديروز فقط از همين رو جهت خاموش کردن صداي وجدون بود خخخ