• وبلاگ : زندگي مشترك من با طعم شكلات
  • يادداشت : عسل و بادون!!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + پيشاگ 

    خداييييش هر چقدم شيطوني ميکنن بازم که صب بيدار ميشن و با همين وصفاي تو ميان مثلا سمت اشپزخونه باز ادم ددلش براشون تنگ ميشه با اينکه ميدوني روز از نو و روزي از نو و شيطونياشون شروع ميشه

    بجه هاي الان واقعا باهوشن دور از جون تو ما بچه بوديم خيلي خنگ بوديم به چيه ما بابا مامانامون ذوق ميکردن طفليا خخخخخ

    پاسخ

    دقيقن .باورت نميشه اگه بگم که باورم نميشد مامانم منو اينقد دوس داشته باشه !!!! از وختي ني ني دار شدم فهميدم عشق من به مامانم نسبت به عشخ مامانم به من مثه قطره و درياست يا حتي بيشتر يه دونه شن و يه کهکشون