• وبلاگ : زندگي مشترك من با طعم شكلات
  • يادداشت : نبات و بحران 4 سالگي!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فرزانه 
    واااي خداي من با اين اوصاف خيلي هم صبر داري رها جان
    اصلا فکر نکن که مامان بدي هستي . خب واقعا ادميم از فولاد که نيستيم
    خدا کنه زودتر اين بحران نبات تموم بشه
    پاسخ

    ممنونم فرزانه جونم... اميدوارم همين جور باشه چون اصن از خودم اين روزا راضي نيستم ايشالا که هر چي هست تموم بشه برهاين روزا و بعد از اون سرماخوردگي شديدش هنوز صداش خوب نشده تا مياد بهتر شه يه بهونه پيدا ميکنه جيغ جيغ ميکنه دوباره صداش ميره..‌
    + بهاري 
    بگم کلي بهت خنديدم منو ميزني؟؟؟
    واي کلي کيف داد شيطونياي فرشتت
    من شايد جاي تو بودم ميشستم با بچم يکي از اين شيطونيا رو با جون و دل انجامش ميدادم بعد بهش ميگفتم حالا بيا با هم جمعش کنيم. البته ممکنه از زيرش در بره اما يجوري بايد قانعش کرد ديگه. چون با بچه خواهر و برادرم اينکارو کردم و جواب گرفتم بخاطر همين ميگم. بعدش بيخيال ميشن ميرن سراغ کار خودشون
    ولي جوابش در مورد گلدون عالي بود
    گاز گازيش کن
    پاسخ

    نه نه حق داري بخندي اره گاهي منم خودم خيلي کيف ميکنم...ولي گاهي مثلا خيلي خودم کار دارم بعد ميام با صحنه هاي عجيب مواجه ميشم مثلا دارم تلفن کاريه جدي صحبت ميکنم ميام ميبينم خودشو حموم رو عرق آب کرده اونم آب يخ! يامثلا کابينت ها رو به فنا داده يا مثلا نون يا برنج يا مثلا شيريني يا چميدونم خاک گلدون آورده به جاي جاي خونه پاشيده همه جا... يا مثلا يه چيري کرده تو گوشش يا بينيش يا دهنش يا... چي بگم خاهر چي بگم... نميدوني ....چش چش حکما گاز گازيش ميکنم