سلاملکوم
تمام دیروز و حتی شب و حتی تو خواب و حتی صب که بیدار شدم مغزم در گیر رفتار پرستاری بود که از نبات رگ گرفت و آنژیوکت زد بهش!
و تمام مدت دیروز و دیشب تا آخر شب و صب تا ظهر با خودم حرف میزدم و دلم میخاس پاره پورش کنم
نه به خاطر کارش یا رفتارش با نبات!
بخاطر رفتارش با من !!!!!
و دم ظهر که پیامک شرکت در نظر سنجی بیمارستان رو دریافت کردم رفتم تو سایتش گزینه ها رو خوندم و دیدم هیچکدوم نمیتونه نظر منو پوشش بده! و جای زنگ زدن و ضربدر صفر کردنه اون خانوم رو بگیره
زنگ زدم به بیمارستان و به بخش مربوطه و .... نیم ساعت حرف زدم !!!!!
خودمو معرفی کردم و کلی از کادر و عملکرد بیمارستان تعریف کردم که همه شون به حق بود و نه زیاده روی و بعد در کمال جدیت خانومه رو ضربدر صفرش کردم و جزییات رفتار و حرفاش رو تعریف کردم آخرشم گفتم بخام جانب انصاف رو رعایت کنم کارش خوب بود ولی رفتارش خیلی خیلی زشت بود!!! و من نتونستم از کنارش رد بشم بی تفاوت!
خانوم روابط عمومی هم گوش داد و عذرخواهی کرد و بعدم گف به مسئول بخششون میگه که حتما تذکر بدن و ...
تیر آخر رو بعدش زدم گفتم که سوپروایزر همون بخشو خیلی ساله میشناسم و با اینکه آشنا بودم باهاشون گلایه نکردم بهش و چیزی بهش نگفتم....
بعدم گفتم که خودم تو چه جور جایی کار میکنم و میکردم و میفهمم چه فشارهایی تحمل میکنن پرسنلتون و .... فک نکنه طرف که از پشت کوه اومدم یا توقع دارم تو بیمارستان همه نازمو بکشن و یا خیلی متوقع هستم و خیلی نازو ادایی ام آخرم گفتم که همه کارشون تو مجموعه تون عالی هستن و حیفه مجموعه شماس با رفتار نسنجیده یه نفر کل عملکردتون رو کسی منفی قضاوت کنه و اینا .... اونم تحویل گرفت و البته یه جورایی حس کرد دستم میاد اگه واکنشی نشون ندن که اینش برام دیگه زیاد مساله مهمی نیس...
کلا دلم نمیخاس از کنار همچین برخوردی بی تفاوت رد شده باشم... که اون موقع اینقد آزرده بودم فرصتی هم نداشتم خودم برم همون موقع شاکی بشم...