سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

سلام بر شمایان

با یک نباتونه دیگه در خدمت شمایم

 

میگه مامان جون کاش شما اسفند به دنیا میوومدی من بهار

میگم چرا آخه؟

میگه برا اینکه من میخواستم از شما بزرگتر باشم!

 

میگم ینی تو یه روزی تو دل من بودی با این پاهای کوچولوت؟

میگه نه من تو دل بابا بودم!

(14 اردیبهشت 403)

 

قطعا با نهنگ بازی ما پیشتر آشنا شدید!

صب تو رختخواب داریم بازی میکنیم میگه  چوپان ماهی ها من هستم!

مثلا من بهش میخوام زنگ بزنم سفارش ماهی بدم 

خودش داره میره تریلی بیاره که بتونه سفارش منو انجام بده میگه خودت تلفنو جواب بده!!!! خخخخ

بعد با تریلی میاد نهنگه رو میندازه پایین میگه دردش نمیاد!

بعدشم میگه مثلا نهنگ آبشارش رو روشن کرده تا دوش بگیره!!!!

(3 خرداد403)

 

عکسامونو تو مهد قبلا کاردستی کردن با چوب بستنی های رنگ پنگی! میخاد یکی از چوب بستنی ها که بی رنگ هست رو رنگ کنه! میگم نبات جون من این کاردستی رو خیلی دوس دارم نکنه خراب بشه ...میگه باید رنگش کنم! نگران نباش من باید صلاح بدونم شما که نباید صلاح بدونی!

(23 تیر 403)

 

میگه هورتانسیا مورچه افتاده! قطاره موچه! هزار تا مورچه! نه! صد تا مورچه پشت سر هم!

(25 تیر 403)

 

تو بازاره تره بار موقع خرید میوه به سقف اشاره میکنه میگه اااا مامان خونواده پشه ها ( به مگسا که دور لامپ مهتابی جم شده بودن) 

خیلیییی مهربونن 

(فک میکنه اون کولره که دورش جم شدن) میگه اگر روشن بشه اینا همه شون می سوزن!

میگم اون لامپه نمی سوزونه شون که 

میگه خیلی پشه ها مهربونن

میگم آخه نیش میزنن 

میگه میخان مزه کنن ببینن چه مزه ای میدیم وختی ببینن چه مزه ای میدیم بعدش که مزه کردن میرن یه غذای دیگه پیدا میکنن نیش میزنن

(29 مرداد 403)

 

امروزا!

جو گیر شده بعد از حاضر شدن برای مهد داره یه کم جم میکنه لباساشو دمپایی هاشو اینا رو که پخش و پلاس بعدم بالشا و اینا رو که تو هال رو زمینه

بش میگم وای خدا ممنونم چه خوب که داری جم میکنه آخه من دیگه چی بگم به شما

میگه آقای نباتی ( فامیلیش رو میگه) اینجوریه دیگه !

 

ما تو پیاده رو ها که رد میشیم میبینیم آشغال ریختن یا چیزی انداختن میگییییم وااااااا ی چه کار زشتی چه بد ....

بعد امروز یه باغچه ای رو سر راه نشون میده آروم میگه ماه قبل یه حیوونی سگی گربه ای چیزی اینجا پیپی کرده بود! میگم آره یادته!

میگه کار خوبیه کار قشنگیه!!!! حتما از یه جایی شنیده که پی پی برا گلا خوبه اینجا پی پی کرده گلا بزرررررررگ بشن!

 

چن روز پیشا تو پمپ بنزین دو تا ماشین خوردن به هم راننده ها که دو تا آقا بودن داشتن با هم دعوا میکردن!

امروز میگه میدونستی اگه دو تا ماشین به هم بخورن دو تا آقا یا دو تا خانوم با هم دعوا می کنن 

میگم آره دیگه ناراحتن یکی میگه چرا آخه زدی به من اون یکی میگه تو چرا اینطوری رفتی من بهت بخورم!

میگه من میگم اشکالی نداره میریم تعمیرگاه درستش می کنیم!

 

از جلو اداره پلیس رد میشیم میگه اینجا اداره پلیسه هر کی خلاص ! بره میبرنش اینجا ازش میپرسن که چرا خلاص رفتی

 

یه دکمه افتاده تو پیاده رو 

میگه ااا مامان!!! دور برگردون مورچه هاست!!!!

(31 مرداد)

 

تا نباتونه ای دیگر دو رود و دو صد بدرود!