سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

نشستم تو ماشین رو به روی خورشید

منتظرم تا تایم کلاسم برسه برم بالا

دیروز چه حال خرابی داشتم... اوه اوه

فک کنم رو موت بود قیافم... همه احوال پرسی میکردن خخخ

میگم نبلت چه باحال شده

کلمه هایی که به کار میبره لولش بالا رفته...

یه ماشین با کیفیت کشیدم... این یه خونه ارزشمنده... خخخ چه حرفا... تازه کلی شو یادم نمونده فسقلی زبونشو لازمه گاز گازی کنم‌...

میگه منو بزار تو جیبت ببر دانشگاه بگو یه بچه نوزاد تو جیبمه بعد من یهو میپرم بیرون همه رو میترسونم...

چی بگم آخه من به این قند...

یه شعرهایی هم یاد گرفته که منم دیگه بلد نیستم... بش میگم خیلی شعر قشنگیه بخون چن بار تا من یاد بگیرم... خیلی هم بچم علاقه منده

مثلا چن تا بیت شعر از مولانا و حافظ و سعدی یاد گرفته بعد خیلی با کیفیت میخونه عشق میکنما