سلام بر همگان
امیدوارم هپی باشید و مثه من نباشید که اصن فرصت بهارگردی ندارم
نمیدونم چرا همت نمی کنم بعضی روزا بزنم برم یه طرفی خودم برا خودم باشم...
اینکه خیلی کار دارم و نمیدونم از کجا و چطوری باید از این حجم فراوان کار و مشغله شرو کنم ناشی میشه؟؟؟
یا اینکه هر چی می تلاشم برای کارای مطالعه ای فقط حرکت لاک پشتی دارم و به زور و سختی پیش میرم و چون پیشرفت قابل توجه نمی کنم خودم رو برای گشت و گذار در این هوا محدود می کنم ؟؟؟
نمی دونم
فقط میدونم اینقده کارام زیاد و من توانم محدوده که گاهی می گم کاش حداقل هر روز به جای 24 ساعت 48 ساعت وقت داشتم تا به همه کارها با فرصت می تونستم برسم
از صب که بیدار شدم دارم دور خودم میچرخم تا همین الان که لیوان آب تو ماکرو گرم شده داره صدام میکنه برم یه قهوه فوری بزنم
لباسای شسته شده رو جم کردم دسته کردم ریخت و پاشای توی اتاقا و هال و آشپزخونه رو جم کردم ظرفا رو در آوردم جا بجا کردم
تلفنی با مامانم و خواهرم حرفیدم یه مطلبی که یک چهارم برنامه امروز کاریمه خوندم هنوز 3 تا همین قدر دیگه کار دارم حداقل!!!
الانم باید برم دنبال نبات و قهوه فوری هم که پرررررر
پاشم برم به امید اینکه زود زود بتونم بیام سک سک کنم