سلامون علیکوم همگان
خب خب خب
قرارمون روزانه بود ولی غیبت دیروز رو ندید می گیریم با اجازه تون
خیلی ادایی طور در خدمتتونم
با ماسکی بر صورت!!!
ازین کارا آخه؟
نبات و باباش رفتن تو حیاط منم رفتم دوش گرفتم موهامو روغن مالی کرده بودم ( ادا رو حال کنین!!!) رفتم شوشته کردم اومدم ماسکیدم!
هی گفتم خستم ولش کن امروزم بی پست بگذرونم ولی دیگه اومدم جهت اعلام حضور
خوب ما این چن روز تعطیلی در منزل لش طور روزگار می گذرونیم
امروز صب زود بیدار شدم یه کم کتاب برنامه نویسیمو خوندم همسرجان و نبات حدود 8 بیدار شدن زدیم بساط رو زیر بغل در اقدامی که خودمونم در نهایت ازش غافلگیر شدیم سر از آبعلی در آوردیم اونم تازه بعد از آبعلی!!!! اصن قرار بود بریم سمت لواسون البته خخخخ
صوبونه آش و حلیم زدیم و یه جای باحال یافتیم زیر درخت خیلی خیلی خفنی نشستیم اگر قضیه جیش داشتن همراهان نبود ساعت ها می تونستم همونجا دراز بکشم تا وقتی خودم از جیش نگران بشم خخخ
بعدم که اومدیم بسی پر و پیمون بودیم ناهار نخوردیم دیگه زین رو برا شام باید فکری کرد .... ( چی بپزم حالا؟؟؟؟!!!!)
عصرم رفتیم اتاق نبات سه تایی ببینیم میتونیم یه نظمی بدیم به آشفتگی ها .... فعلا یه سری اسباب بازیا رو جم کردم کیسه کردم انداختم بالای کمد تا بعد!!!! فعلا منابع ریخت و پاش ها رو محدود مردم سر فرصت یه سری دور بریزیم و یه سری بسته کنیم تو کمدا جا بدیم ...
دیروزم یه سر صب رفتیم آریا شهر چقد شلوغ پلوغ بود.... هر کی تو تهران باقی مونده بود و نرفته بود سفر تصمیم گرفته بود یه سر بزنه اونجا انگار ... صبحشم رفتیم بستنی و شیک و ازین چیز میزا زدیم ....جاتون خالی....
یه سرم رفتیم پاساژ دم خونه قبلی ... البته برنامه این نبود بریم اونجا داشتیم رد می شدیم دیدیم یکی از دم پاساژ از پارک در اومد گفتیم جا پارکه حیف می شه خخخخ همین قد با برنامه ....
برم یه کم مطالعه بنومایم ببینم چقد پیش میره کارام تا نبات بیاد ....
عیدتون موبارک راستی....