سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

خوب سلاملکوم 

پوزش که دیروز عایب بودم

الان نشستم منتطرم برگه های امتحانات رو بگیرم برم خونه

صبح زود نبات و باباش رفتن حدود 5 و 15

منم دیگه بیدار شدم نشستم پای کارای کامپیوتریم

چی میشه تا آخر خرداد این دوتا کتاب سختا تموم بشن... به جاهای خیلی سخنش رسیدم اصن پیش نمیره

دیروزم روز اشک و آهی طور بود...

صبش با اشک و اه رفتیم مدرسه برگشتم خونه همش اشکی میشدم دیگه با تلفن همسر دوباره انگار بنزین به آتیش درونم زدن... تا ظهر فقط اشک و فغان کردم... حتی پای کامپیوتر که بودم...دیگه به زور تا 11 و نیم برنامه رو پیش بردم و پا شدم یه کم نقاشی رنگامیزی کردم بعدم ناهار ماکارونی پختم و ... عصرم پنکیک پزیدم و شامم ماکارونی دادم به نبات و لقمه پیچیدم واسه امروز...

اینم آنچه گذشت دیروز و امروزم...